معنی معادل فارسی میکروسکوپ
حل جدول
ریزبین
میکروسکوپ
نخستین ریزبین مطالعاتی
نخستین ریز بین مطالعاتی
ریزبین
اولین ریزبین مطالعاتی
معادل فارسی مایکروویو
تندپز
معادل فارسی هیدروتراپی
آبدرمانی
معادل فارسی ژیروسکوپ
دوران نما
معادل فارسی ژئولوژی
زمینشناسی
معادل فارسی اتیکت
بهانما
معادل فارسی پرسپکتیو
دورنما
معادل فارسی پارکومتر
توقف سنج
لغت نامه دهخدا
میکروسکوپ. [رُ ک ُ] (فرانسوی، اِ) رجوع به میکرسکپ شود.
فرهنگ معین
(رُ کُ) [فر.] (اِ.) =میکروسکپ: دستگاهی که به وسیله آن اجسام بسیار کوچک را می بینند، ریزبین (فره).
فرهنگ عمید
(فیزیک) دستگاهی متشکل از یک یا چند عدسی که میتواند از اشیاء بسیارریز، تصاویری چندین برابر بزرگتر ارائه دهد،
(نجوم) صورت فلکی در نیمکرۀ جنوبی آسمان،
معادل ابجد
860